محمد مانيمحمد ماني، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

روز پدر

علی زیبایی هر سرنوشت است اگر الگو شود عالم بهشت است علی زیباترین نام جهان است علی ذکر لب صاحب زمان است .  میلاد بزرگ مرد تاریخ امیر المومنین علی علیه السلام  و روز مرد مبارک     پـــــــــــــــــدر لطــــــــــــف خدا بر آدمیزاد پـــــــــــــــــــدر کانون عشق و مهر و امداد پـــــــــــــــــدر مشـــــــــگل کشای خانواده پـــــــــــــــــــدر یک قهــــــــرمان فوق العاده پـــــــــــــــدر سرخ می کند صورت به سیلی رخ فرزنـــــد نگـــــــــردد زرد و نیـــــــــــــلی پــــــــــــــدر لطف خــــــــدا روی زمین است همیـشـــــــــــه لایق...
3 خرداد 1392

لاک

عزیزم چند وقت پیش که عمه اینجا بود به ناخن هاش لاک زده بود و تو هم مدام ناخن هاش را به من نشان میدادی و با زبان خودت از من میخواستی  که منم لاک بزنم. چند روز پیش منم هوسم شده بود و بعد از مدتها لاک زدم تو هم تا ناخنهام را دیدی گفتی لاک........... لاک ................... حالا از اون روز تا حالا مدام ناخنهات را نشونم میدی و میکی که برات لاک بزنم   چند روز پیش رفته بودی پشت تلویزیون و با کابل دی وی دی ور میرفتی و ما هم کاری به کارت نداشتیم تا اینکه یک دفعه گفتی شیکس شیکس(شکست) ........................... بله................... یکی از فیش هاش را کرده بودی توی  جای آنتن  و نریش اون تو شکسته بود.................
25 ارديبهشت 1392

روزهای زندگی

پسر بلای مامان چهارشنبه دوتای رفتیم پارک و شما کلی شیطنت کردی. مدام اینور آنور میرفتی و منم سه چرخه به دست دنبالت تا اینکه یه جا که دنبالت بودم و سه چرخه را پشتم پارک کرده بودم یه پسر بچه پررو با سه چرخه اش آمد کنار چرخت و از سه چرخه خودش پیاده و سوار سه چرخه توشد خدایی آدم خسیسی نیستم ولی از بچه های پررو که بزرگترشون هم بی خیال کارهاشونه حالم بهم می خوره . شما هم که این صحنه را دیدی برعکس همیشه که ناراحت میشی رفتی و شروع به هل دادن سه چرخه کردی و یه حال حسابی به پسره دادی و سه بار تو پارک گردوندیش  منم کفری از اینکه چرا هر چی چشم میگردونم بابابزرگه پسره نیست که شما یک باره پارک را بیخیال و دویدی سمت در که بپری تو کوچه............
23 ارديبهشت 1392

گالری عکس

      هفته سلامت که با مامانی رفته بودیم پارک شکوفه   یه بارم با خاله رفته بودیم پاساژ شکوفه که دویدی و سوار این خرگوشه شدی و آنقدر تو سر و کله اش زدی حرکت کنه که رفتیم به آقاهه گفتیم روشنش کنه بهشت زهرا سر مزار بابابزرگ سفرکرده ام حرم شاه عبدالعظیم   تخت نوردی   پارک ابیانه و سه چرخه سواری مظلومانه با چشمانی پر از شیطنت( لباس تنت یکی از 5 دست لباسهایی است که مامانی برات خریده) یه روز که دوتایی رفتیم پارک و کلی هم شیطنت کردی و من اینجوری بودم اینجا هم داری با شیطنت نگام می کنی و بعد از عکس هم به آب حمله ور شدی که اگه نگرفته بودم تو حوض بودی...
18 ارديبهشت 1392

روزهای خوب

اول تا یادم نرفته : از 27 فروردین ماه یاد گرفتی شلوارت را پات می کنی  البته این مطلب کمی دردسر ساز هم شده چون مدام سر کشویی و شلواری که پایت است را در میاری و میری سراغ بعدی خبر بعدی اینکه جمعه که مطالبش را تو پست قبلی نوشته بودم مرجان دوست عزیز و همکلاسی دانشگاه من و سحر( مامان مهراد)  بهم زنگید و خبر بارداریش را داد که خیلی خوشحال شدم. انشالله که نی نی اش به سلامتی در ماه دی به دنیا بیاد و ما را خوشحالتر بکنه و منم از همینجا بازم به مرجان جون دوست خوبم و شوهر حسین آقا تبریک میگم. شنبه 14 اردیبهشت صبح تو را پیش مامانی گذاشتم و رفتم آرایشگاه و یه حالی به خودم دادم  البته قرار بود این کار را چهارشنبه انجام...
17 ارديبهشت 1392

فرهنگ لغت

روز به روز به فرهنگ لغتت اضافه میشه و این به ارتباط بهتر ما خیلی کمک میکنه. اینم یه سری لغت دیگه: عقب جلو بغل بسی=بستنی دابو=صابون شامپو لگن پوشَ=وشک دشویی=دستشویی سط=سطل آآئو=کاکائو نامیون=کامیون موتو=موتور توبوس=اتوبوس کیلید=کلید اُتورول=کنترل نَنایی=دمپایی گوگوشی=پیچ گوشتی پرای=پراید وانت بانک(نمی دونی چه بانکی ولی می دونی که بانکه و همه بانکها را نشان میدی) چادر   ١٥/٢/٩٢ ...
16 ارديبهشت 1392