عزیز مامان
گلکم ببخش که تاخیر دارم.
متاسفانه نشد 15 تیر تولد 23 ماهگیت را تبریک بگم و البته 700روز تولدت.
چهارشنبه 19 تیر ماه هم اولین روز از ماه پر برکت رمضان بود که خوب نشد بیام و تبریک بگم.
این روزها با خاله درگیر کلاس هامون هستیم انشالله تا هفته آینده تمام میشه.
بی حرف پیش خاله هم انشالله پایان هفته عازم زیارت امام رضا علیه السلام که انشالله به سلامتی برند و برگردند و ما را هم فراموش نکنند و برامون ویژه دعا کنند.( سال گذشته دسته جمعی همچین روزی با هم رفتیم مشهد........... انشالله که بازم روزیمون بشه و بریم.)
دیگه جز بلبل زبونی شما خبر دیگه ای نیست .................... خیلی بامزه کلمات را ادا میکنی ولی الان حضور ذهن ندارم برات بنویسم. مدام هم در حال حرف زدنی ماشالله و البته شدیدا هم ازما تقاضای سایه بازی و بازی دست و صورت و ظرفشویی خیالی داری و البته که گاهی هم از من می خواهی با دهنم موزیک بزنم و خودت هم راه میری و دست میزنی و می خونی.
خیلی از شعر ها را هم با همراهی من و مامانی می خونی.
دیگه کلا هم شیر را فراموش کردی به ندرت سراغش را میگیری و اون وقتی هم که سراغش را میگیری می خواهی نازش کنی.