پشت سر گذاشتن یک مرحله سخت
عزیز دلم
ممنون ............دست شما درد نکنه.................سپاسگذارم از همکاریت
نمی دونی چه بار سنگینی از دوشم برداشتی
3 دی ماه صبح که از خواب بیدار شدم تو یک تصمیم ناگهانی دیگه پوشکت نکردم.............واقعیت اینه که اصلا امید نداشتم باهام همکاری کنی............... آخه یکبار تو 20 ماهگی و یک بار تو 24 ماهگی چند روزی باهات کار کرده بودم که بی نتیجه بود و مدام می ترسیدم اینبار هم همکاری نکنی.
روز اول همان ساعت اول ترتیب فرش مامانی را دادی و بعدش ما گوش بزنگ نیم ساعت به نیم ساعت می بردیمت دستشویی و شما هم ایجازه(جایزه) طلب میکردی که خدارا شکر تو خونه برچسب یا همون عکس برگردون و استیکر یا هر چی دیگه که اسمش را میگذاری داشتیم.
خداییش شب حسابی خسته شده بودم از بس که تو راه دستشویی بودم و از صبح تا شب در دستشویی نبستم و چراغش روشن بود بخاطر شرایط اورژانس که ممکن بود پیش بیاد.
ولی خوب از عصر متوجه میشدی دستشویی داری ولی دیر اقدام میکردی و لباست کثیف که میشد تازه یادت می افتاد باید بری دستشویی
شب که بابا با این وضعیت مواجه شد زد تو حالم و گفت حالا زود بود........................... منم دو به شک و خسته تو این فکر بودم که دیگه شب شده و پوشکت کنم که وسط بازی دویدی و گفتی جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــش .............. اگه بدونی چقدر ذوق مرگ شدم .
شب پوشکت کردم و خوابیدیم.
صبح که خواستم برنامه را از سر بگیرم گریه کردی که پوشکم کن.................... منم برای اینکه حساس نشی این کار را کردم ولی ازت خواستم جیشت را بگی که خدایی نسبتا همکاریت خوب بود .
منم برای تشویقت رفتم بیرون و کلی اسباب بازی ریزه میزه و استیکر خریدم که به عنوان جایزه بهت بدم.البته یکم هم از قبل گرفته بودم و قایم کرده بودم برای همچین روزی.
با پایان گرفتن روز دوم بر استرسم افزوده شد چرا که عمل دفع مدفوع انجام نداده بودی و می دانستم با این قضیه مشکل داری................
روز سوم پنج شنبه بود که طبق گفته های قبلی ام تنهایی را تجربه کردیم و دیگه شب از بس بهت یاد آوری کرده بودم جیشت را باید تو دستشویی بکنی دهنم کف کرده بود.
روز جمعه به نسبت پیشرفتت در گفتن جیشت عالی بود و 90 درصد مواقع می گفتی ولی موقع دفع مدفوعت که ازت خواستم بری دستشویی امتناع کردی اصرار داشتی پوشک بپوشی و پی پی کنی و منم برای اینکه اذیت نشی چیزی نگفتم و اجازه دادم این کار به سبک سابق انجام بشه.
امـــــــــــــــــــــــــــــــا روز شنبه کمال تعجب و حیرت این کار را در دستشویی انجام دادی و من 2 تا جایزه بهت دادم ولی از آنجایی که به نظر خودت هم کار شاقی انجام داده بودی توقع یه جایزه بزرگ را داشتی و به کم قانع نبودی که البته همه بهت قولش را دادند که در اولین فرصت که شرایط محیا شد و مورد مناسب یافتند برات جایزه بخرند.
از آنروز به بعد بیشتر مواقع یادت هست که باید از سرویس استفاده کنی ولی خوب از آنجایی که همه می دانیم این موضوع زمان بر است و شما هم شیطان و بازیگوش گاهی کارها خراب میشه ولی تو 90 درصد مواقع به آبکشی فرش نمی رسیم با اینکه شورت آموزشی نمی پوشی. البته اغلب سر دفع مدفوع اذیت می کنی و گاهی بارها به دستشویی میریم و بی نتیجه برمیگردیم و غیر از این مدام باید گوش به زنگ باشم تا مچت را بگیرم وگرنه ممکنه این کار را تو لباست انجام بدی.................... جالبه که بهت می گم: محمد مانی ......... مامانم..تو شلوارت پی پی نکنی!!!!!!!!!!!................... و شمای بلبل زبون جواب میدی: نه ... تو شورتم می کنم
این روزهامدام میگی بریم جایزه بخریم........................... خوب حرفیه که زدیم و مطمئن باش بهش عمل می کنیم ولی خوب فعلا شرایطش نیست واقعیت نمی دانم اصلا برات چی بخرم........
از شب سوم به بعد دیگه پوشکت نمی کنم............بسته به اینکه شب چقدر مایعات خورده باشی گاهی شبها باران می باردددددددددددددددددد.............................. البته نیمه شب نه حدودای صبح و اونم اگه خواب بمونم
تو پست بعدی با شیرین زبونیهات انشالله حاضر میشه
دی ماه 92 در 2 سال و پنج ماه و سه روزگی