تعطیلات عید
١٤ تیر شب نیمه شعبان بود که ما مثل هر سال رفتیم ناصری(ناصری نام محله ایی در منطقه ١٤ است که هر ساله آنجا را چراغانی می کنند و مردم محله و مناطق اطراف برای تماشا می آیندو مغازه های محله هم که اغلب موتور فروش هستند شربت و شیرینی به یمن تولد امام زمان به مردم می دهند و کامشان را شیرین می کنند)
برای شما هم یه بادکنک خریدیم که عمرش فقط تا صبح روز بعد بود چون شما بادش را خالی کردی!!!!!!
و یه توپ قلقلی بن تن هم مامانی خرید.
راستی صبحش هم مامانی یه شلوار مدل مکانیکی با یه بلوز خوشگل برات عیدی و کادو تولد ١١ ماهگی خریده بود و خاله هم برات یه ماشین خریده بود که با آچاری که داشت می تونی قطعات ماشین را باز کنی و مثل پازل سرهم کنی.
١٥ تیر هم رفتیم خانه عمه بابا که مامان آذر و بابا عباس و عمه آتنات هم آنجا مهمان بودند و عموجون اکبر و فرزانه خانم هم از کاشان آمده بودند آنجا.
فرزانه خانم هم برات یه ماشین خوشگل خریده بود که وقتی راه میره چشمهاش تکون می خوره و زبونش میاد بیرون.
عصر هم تو با بابا و بابا عباس رفتید پارک(روبروی خانه عمه پارک گلنما است ولی بخاطر حادثه ایی که اتفاق افتاده تاپ را برداشتند و برای همین شما را بردند پارکی که توی خیابان نبرد است.)
من وعمه آتنا هم رفتیم خرید.
تا ١٢ شب خانه عمه بودیم بعد آمدیم خانه و شما از خستگی تو ماشین خوابت برد.
جمعه هم که با خاله و دایی آرش پیش مامانی و بابایی بودیم. وقتی آمدیم پایین دیدیم که دایی آرش برات یک هواپیما و یک خرس خواب آلوی کوچولو خریده .
دیروز هم که شما با مامانی و بابایی رفتید خانه خاله و عکسهای پست قبل هم مال خانه خاله است.