سلام......ما برگشتیم
سلام
دیروز صبح چهارشنبه ١١/٥/٩٠ رسیدیم تهران. قرار بر این بود که دوشنبه تهران باشیم ولی چون بهمون خوش گذشت و دلمون نمی آمد به این زودی از امام رضا «ع» جدایشیم ٢ روز بیشتر موندیم .
اول از همه بگم که تمام دوستهای نی نی وبلاگی را دعا کردیم و اینجانب یه نماز زیارت به نیابت تمام نی نی ها و مامانای گلشون خوندم.انشالله که همگی حاجت روا بشید و ما را هم تو این شبها دعا کنید.
جای همگی خالی....... ما روز چهارشنبه ٤ مرداد با قطار وانیا ریل بنیاد(البته دوست داشتیم با غزال بنیاد بریم که گیرمون نیامد)حرکت کردیم و خدا را شکر قطارش تمیز بود و فقط تا نیمه های شب سرد بود. مسیر را هم ١١ ساعته طی کرد.
از آنجایی که تحویل سوئیت ساعت ١١ بود وسایل را تحویل هتل دادیم و رفتیم حرم که بسیار خلوت بود و بدون زحمت دستمون به ضریح متبرک آقا رسید و خدا گواهه که هر کسی که التماس دعا داشت را دعا کردم.
از ٢٠ روز قبل حسابی با محمد مانی تمرین کرده بودم که با تسلط کامل یه دستش را بگیرم و تاتی کنه که خودش وارد حرم بشه که چنین شد.
از آنجایی که خسته بودیم نماز ظهر را نماندیم و رفتیم هتل سوئیت را تحویل گرفتیم و چون روی سوئیت هتلمون ناهار نداشت ناهار را از بیرون تهیه کردیم که بسیار شور بود و صد البته نسبت به غذاهای تهران گران........
نماز مغرب را هم حرم بودیم که تمام نماز گزاران افطار را میهمان امام رضا بودند(هر شب)به صرف خرما- شیر عسل و کیک رضوی....... (قسمتمون افطاری صحن هدایت نشد) .
از روز ٦ مرداد کم کم به جمعیت زائرین افزوده شد و دیگه به راحتی قبل نمی شد زیارت کرد.(البته داخل قسمت خانمها )
روز ٧ مرداد پسر گلم که همیشه با کمک می ایستاد بدون کمک ایستاد و تاتی کرد(٢ قدم) و بعد افتاد و اینجوری همه ما را شاد کرد.
همون روز ٧ مرداد بلیط قطارمان را که اتفاقا غزال بود کنسل کردیم و وانیا ریل گرفتیم تا دو روز بیشتر در جوار حضرت باشیم و چون قرار دادمان با هتل تا ٨ بود و بعد رزرو کس دیگری بود مجبور شدیم یه سوئیت جدید توی یه هتل دیگه بگیریم که اتفاقا مسافتش تا حرم کمتر بود.
اولش که رفتیم تو هتل آپارتمان خفن خورد تو ذوقم آخه نسبت به هتل قبلی درجه پایین بودو اصلا هم تمیز نبود و بابا هم رفت گفت و بهمون یه سوئیت جدید دادند که اوضاعش خوب بود. خوشبختانه ما با خودمون کلی ملحفه برده بودیم که باهاشون فضای کف سوئیت را پوشاندیم که هم شما راحت باشی هم خودمون.(نا گفته نماند که کلی هم بابابت این سوئیت به بابات غر زدم)
روز 9 مرداد شما می ایستادی و دستات را بلند میکردی و بعد سجده میرفتی!!!!! قربون پسر نمازخونم بشم منننننننننننننننننننننننننننننننننن.
تو این سفر به این نتیجه رسیدم که اسم تهران بد در رفته که میگن کار تو تهران ریخته.........
نه تو مشهد کار ریخته........ چون شهر زیارتی است همیشه مسافر داره فقط کافیه کمی سرمایه داشته باشی. تو مشهد هر کسی که یه خونه داشته بخصوص نزدیک حرم چه با امکانات و بهداشت خوب چه ضعیف و بد کرایه میده و مردم هم چون احتیاج دارند بسته به درآمدشان کرایه میکنن که البته بدترین سوئیت را با حداقل قیمت ٢٥ تا ٣٠ هزار تومان می توانی پیدا کنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یه شغل دیگه آشپز خانه است که تا آنجایی که ما تو این یک هفته آشپزخانه های متفاوت را تست کردیم کیفیت غذا نسبت به تهران پایینتر ولی قیمت بالاتر!!!!!!!!!!!!
دیگه آخرش اینه که می تونی یه تاکسی بخری و مسافر جابه جا کنی که تو هر ساعت از شبانه روز مسافر هست و اگر سرمایه نداشته باشی هم این همه هتل و هتل آپارتمان و مکانهای دیگه که به مسافران خدمات میده نیازمند کارمند و کارگر هست دیگه........ .
من که به بابات گفتم جای اینکه هی تو گوشم می خونی کاشان کاشان و من نمیام اگه سرمایه داشته باشی پایه ام چند سالی بیام مشهد زندگی کنم.البته با مامانم اینا
این عکسها را تو قطار موقع رفتن انداختیم
این جا هم داری تو حرم قدم میزنی
عاشق چهار دست و پا رفتن تو فضای بسیار بزرگ حرم بودی
خیلی دوست داشتی بری تو حوض آب بازی
اینجا بابا بغلت کرد که دستات را به آب بزنی
اینجا هم گریه میکردی که بابا بگذارتت تو حوض
این هم یادگاری از اولین زیارت شما