عمه خوبت
عسلکم
خداراشکر باباعباس بلاخره چهارشنبه عصر از بیمارستان مرخص شد و حالش خوبه و بهتر هم میشه؛ مامان بزرگ و عمه آتنا هم از کرج آمدند تهران و منزل عمو امید هستند.
ماهم چهارشنبه رفتیم و شب خوبی را در کنار هم سپری کردیم.دیروز هم عمه آتنا رفته بود نمایشگاه کتاب و برات چند تا کتاب خوشگل خریده اسم هاشون و برات می نویسم:
مرداد ماه تولد تو
لالا لالا گل من (لالایی ماه مرداد)
از مجموعه افسانه های کهن(حسن کچل)
نی نی جونم تو ماهی چشم نخوری الهی
دست عمه جون درد نکنه . انشالله عروسیش جبران کنیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی