رفتن به عروسي
اولين عروسي كه پسرم شركت كرد 12/07/1390 بود. از صبح خيلي كار داشتم ولي پسر قند عسلم خيلي پسرخوبي بود و اصلا مامانش رو اذيت نكرد. البته مامانمم خيلي توي نگه داريش كمكم مي كنه بعد از اين كه حاضر شديم من و محمد مانی با عموش رفتيم عروسي چون بابای پسرم کارداشت قرار شد بعدا خودش بیاد ، در تمام مدت مراسم محمد ماني پسرخوبي بود . عروسي بهمون خوش گذشت مادر بزرگ و عمه شم توي عروسي همراه ما بودند كه باعث شد من در نگهداري اون توي عروسي مشكلي نداشته باشم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی