محمد مانيمحمد ماني، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

عکسهای جیگری

1391/6/6 16:01
نویسنده : ماماني
2,093 بازدید
اشتراک گذاری

 

این عکسها از سفرمان است که تو گوشی خاله بوده و بقیه هم تو گوشی دایی آرش شوهرشه که هنوز ازش نگرفتیم

سفر مشهد

 

سفرمشهد

ساعتم قشنگه...........از خاله ام دو در کردم

امان از وقتی ساکتی...........

چند دقیقه رهات کردم برات سی دی چرا گذاشتم و گلاب به روت رفتم............ آمدم بیرون دیدم مثل آقاها نشستی دم آشپزخانه و داری tvنگاه می میکنی....... جلو که آمدم دیدم صورتت قهوه اییه شوکه شدم و ترسیدم و بغلت کردم دیدم یه دستت تا بازو قهوه ایه و بوی قهوه هم میدی........ یه نگاه کردم تو آشپزخانه............بببببببببببببببببببببببببببببله .............. شیشه نسکافه ای که تازه خریده بودم.......خودت ببین

دسته گل

اینم رد پاته.......................متاسفانه از خودت عکس ننداختم

دسته گل

بازی

بازی

چند تا حلقه اول را به ترتیب می گذاری

بازی

یه کاری کردم........ داشتم باهات شوخی میکردم..........حلقه را تو پاهات کردم.................. نمی دونستم جنبه نداری.......

بازی

بازی

بازی

بلاخره موفق شدی

 

یه کلاس آموزشی تفکیک رنگ گذاشتم....... دانه دانه رنگها را در میاوردم و با بیان نامشان جدا  میکردم که وسط درس تا چشمت به کشو خالی افتاد....................

بازی

بازی

بقیه عکسها تو ادامه مطلبه بدو بیا..............

عاشق مسواک کردنی....... خداکنه ادامه دار باشه

مسواک

خودت مراحل کار را ببین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بازی

نه جا تنگه......... یکم فضا را بیشتر کنم

بازی

بازی

بلاخره جا شدم ولی راحت نیست

بازی

بیام بیرون تا این مامانه نیامده...............ااااااا....... این که داره مدرک جرم جمع میکنه

بازی

عکس ننداز خودم جمع میکنم بابا

بازی

ببین از اولش هم بهتر شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بازی

جام خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این علاقه ارثیه دیگه......!!!!!!!!!!!!!!! مامانم هم بچه بوده عاشق این بوده که بره زیر کمد- توی کمد(بخصوص کمد مادر بزرگش)و حتی روی کمد......و پشت میز تلویزیون......ولی  من تو کشو..... زیر تلویزیون......

خانه من

اینم جای من تو آشپز خانه

بازی

این یکی هم موروثیه....... مامانم هنوزم که حوصله اش سر میره ......میره در یخچال را باز میکنه و توش را تماشا میکنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

علاقه است دیگه

اینجا افطاری خانه مامانی رخساره است که من گیر داده بودم برم تو سبد ولی تنهایی نمی تونستم..... بابایی کمکم کرد

!؟؟!!!؟؟؟!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان امیر مهدی
6 شهریور 91 16:46
عکسهات خیلی قشنگه گلم
مامان امیر مهدی
6 شهریور 91 16:46
بازم زیارتت قبول عزیز دلم
مامان امیر مهدی
6 شهریور 91 16:48
ای شیطونه خاله.فدات شم تو این قحطی و گرونی تو هم بازیت گرفته آخه قهوه و نسکافه هم بازی داره
مامان امیر مهدی
6 شهریور 91 16:48
راستی مامانی بیا اپم
خاله نسيم
7 شهریور 91 10:41
براي جيگر شيطون خاله
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
8 شهریور 91 10:07
خیلی عکسات با نمکه .مخصوصا اونایی که رفتی توی کشو.
نی نی ارشام و سارا
9 شهریور 91 11:16
سلام عزیزم رمز خصوصی میفرستم
مناء
9 شهریور 91 11:40
♥ -♥ --♥ ---♥ -----♥ -------♥ --------♥ ---------♥ -----------♥ -------------♥ ,•’``’•,•’``’•, .’•,`’•,*,•’`,•’ ....`’•,,•’` ای شیطون
خاله سحر
12 شهریور 91 15:46
سلام مریمی. وای چقدر ماشااله با نمک شده. دلم براش ی ریزه شد. خیلی ببوسش. می کشمت میای خونمون نیاریشااااااااا.