محمد مانيمحمد ماني، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

شیطون بلا

1392/2/4 14:41
نویسنده : ماماني
657 بازدید
اشتراک گذاری

ما شالله  هزار الله اکبر این روزها حسابی شیطون بلا شدی.

از دست تو قند عسل شیطونم مدام مجبورم تغییرات بدم انقدر که خودم گاهی یادم میره وسایل را کجا گذاشتم و مجبورم کلی دنبالشون بگردم.

50.gif

مدتها بود کارت این بود بری سر کشو ادویه هام ولی خدایش خرابکاری نمی کردی تا این اواخر که یادگرفتی در هر شیشه و بطری را باز کنی و یکی از خرابکاریهات تو فروردین درست وقتی بود که خونه پر از مهمون بود و تو شیشه پودر کاکائ. را باز کردی و همه اش را روی خودت و زمین خالی کردیعصبانی. باز من بی خیال شدم ولی ول کن نبودی و بلاخره جای کشو ها را عوض کردم تا دیگه دستت نرسه و حالا که کشو را باز می کنی با دستمال و سفره و...... روبه رو می شی و درش را می بندی و میری و اگر ولو کنی خسارت مالی و کثیف کاری نداریم.

48.gif

یکی از سرگرمیهات اینه که بری سراغ سطل نان خشک ها و کیسه نان خشک را دربیاری و سطلش را برداری و بری  هر جا که قدت نمی رسه چپه کنی و بری روشتعجب نمی دونم این کارها را از کجا یاد میگیریسوال

78.gif

از دست تو دیگه در یخچالمون را قفل می کنیم؛ آخه مدام سر یخچال بودی و یکی از سرگرمیهات بود و بدبختی دیگه کنار هم نمی آمدی.

سه شب پیش دیدم رفتی کشو دراور را کشیدی بیرون و رفتی توش و بعد کشو بالاتری را کشیدی و رفتی داخلش و از آنجا رفتی روی دراورتعجباول متعجب شدم و بعد نگراننگران ولی تو دلم کلی قربون صدقه ات رفتم وتشویقت کردمتشویق

از آنجا که آوردمت پایین و جلوش را بابا بست دیدم رفتی از دیواره تخت بالا و با کله خودت را انداختی توش و دستت را به لبه میز تعویض تخت گرفتی و پایت را بلند کردی گذاشتی لبه تخت و رفتی رو میز تعویض  و .......   داشتم سکته میکردم........................ خلاصه اش این شد که تختت را چپه کردیم و الان تبدیل میز شده. این کار را کردیم چون نمی تونیم ٢٤ ساعته تو را بپاییم و خدایش کار خطرناکیه.

Myspace Comments - Spongebob

چند روز خودت به تنهایی می تونی از پله ها پایین بیایی و دیگه فقط از دور مراقبتم.

دیگه عاشق سه چرخه شدی و مدام حرفش را میزنی. اون شب که بابا برات خریده بود مدام بابا را بوس میکردی.

حالا هم مدام میگی سه چرخه ، دد، پارک: یعنی با سه چرخه بریم ددو پارک.

تا میبینی دارم لباس می پوشم می دویی میایی جلوم و میگی: دد؟

عاشق اینی که کمربند بابا یا من را ببندی.

Myspace Comments - Spongebob

تا زنگ خونه می خوره میگی لاله(خاله)د و خدا نکنه نباشه که بیشتر وقتها نیست.........آنوقت خانه روی سرته. خاله هم که میبینی مدام می گی دایی دایی

 

درست از ٢/١ هر روز صبح بهم سلام میکنی.

Myspace Comments - Spongebob

تقریبا دیگه تلفن هم صحبت میکنی: سلام- خوبی؟- بیا- خداحافظ و....

28.gif

چند روزه شدیدا علاقه مند کتاب و موتور بازی شدی.

voorlezen10.gif

تو خیابان که میریم مدام اتوبوس و موتور و ماشین را نشان میدی و نام میبری و هرچی وانت می بینی میگی بابا.

دوست داری توی بطری بخصوص بطری آب معدنی دماوند( طرح ورزشکاری) آب بخوری.

تو مغازه که میریم میری سراغ بطری آب معدنی و بستنی و پفک و شکلات.

 

 

چهارشنبه ٤ اردیبهشت ٩٢

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نسیم-مامان آرتین
7 اردیبهشت 92 10:19
ای جونم شیطون طلا