جشن دندانی

عسلم

بلاخره این مراسم برگزار شد ولی نه اونجوری که دوست داشتم آخه گاهی وقتها همه چیز طبق برنامه پیش نمیره.

این دو روز که به وبلاگت نیامدم حسابی درگیر این مراسم بودم.از خرید آماده کردن خانه بگیر تا درست کردن الویه و دسر و...

جدا فکرش را نمی کردم انقدر سخت باشه و کارهام طول بکشه.

یه کوچولو هم یه اتفاقهایی افتاد که اعصابم خراب شد یکش اینکه دو بار برق رفت با تایم طولانی و همه خامه دسر هام وا رفت . که منم بخاطرشون کلی غصه خوردم.

من دوست داشتم این مراسم با شام ختم بشه ولی متاسفانه با شام شروع شد که این از همه اش بدتر بود ، ولی تجربه شد برای تولدت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

متاسفانه تولدت هم توی ماه مبارکه که به همین دلیل یا باید زودتر برگزار بشه یا دیرتر چون افطاری دادن خیلی مراسم سنگینیه .

همین جا هم باید از مامانی و بابایی و خاله تشکر کنم که پابه پای من کار کردند و زحمت کشیدند و خسته شدند حتی دایی آرش هم درگیر این مراسم شد که متاسفانه به دلایلی اصلا بهش خوش نگذشت و من شرمنده اش هستم.

یه تشکر هم از مهمانها بکنم که قدم رنجه کردند و ما را هم شرمنده خودشان کردند(کلی کادوهای قشنگ قشنگ برات آوردند.)باز یه تشکر ویژه تر از مادر بزرگ و عمه و مامانی بزرگه(مادر بزرگم) و زندایی مرجان و سبا که از راه دور آمده بودند.

راستی ما یه مهمان عزیز هم داشتیم که از آمدنش خیلی خیلی خوشحال شدیم و اون هم مریم جان دختر خاله بابا بود.

اما کادوها:

مامان و بابا:500000ریال

مامانی و بابایی:یه پتو سفری+2دست لباس+200000ریال

خاله و دایی آرش:300000ریال

مادر بزرگ پدری تان: 500000ریال

عمه آتنا: یه گاو خوشمل که صداش خیلی برات جذابه

عمو امید و زن عمو: یه دو چرخه اسباب بازی بزرگ

مامانی بزرگه: یک دست لباس سه تیکه

زندایی مرجان و سبا: لگو بازی که همراهش سه تا ماشین هم بود

مریم جان:500000ریال+شیرینی

خاله مهین و آقا رضا:  ماشین کنترلی

آقا پیمان و خانواده:  موتور

عمه فاطمه: کارت هدیه به ارزش 200000ریال

راستی بغیر از گیفتی که آماده کرده بودم (که این گیفت برای خودش داستانی داشت)برای هر خانواده یک کارت تشکر مزین به عکس حضرت عالی چاپ کرده بودم که به هر خانواده دادم.

 عکسها در ادامه مطلب