محمد مانيمحمد ماني، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

تنها در خانه

1391/2/3 19:36
نویسنده : ماماني
383 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح با مامانی رفتیم خیابان. مامانی تو بانک کار داشت و منم می خواستم برم فرهنگسرای اخلاق .

چون بانک شلوغ به این نتیجه رسیدیم که مامانی بره بانک و ما هم بریم دنبال کار خودمان.

بعد از فرهنگسرا شروع به نق و نوق کردی که دیگه بغلم کن و از کالسکه خسته شده بودی و منم دست تنها نمی دانستم تو را بغل کنم یا کالسکه را راه ببرم این شد که گفتم بهتره بریم تو پارک زنگ بزنم مامانی بیاد.

امان از دست شهرداری !!!!!!!!!!!!!!!!!! تمام پیاده رو منهی به پارک را میله گذاشته که این موتوری های بی قانون رد نشن و مجبور شدیم از بغل ماشینها تو خیابان عبور کنیم که خطر ناک بود.EmoPackv8_091.gifEmoPackv8_091.gif

حالا خودمان را رساندیم به پارک و دیدم ای بابا!!!!!!!!!!! جلوی در پار هم که میله گذاشتند!!!!!!!!!!!! EmoPackv8_091.gifیه چند دقیقه مردد ایستادم و تو هم در آغوشم بودی که دو تا دختر خانم مهربان بدون اینکه ازشان درخواست کمک کنم به دادمان رسیدند و کالسکه را بلند کردند و بردند داخل پارک.

یه نیمکت که توی سایه بود پیدا کردم و نشستیم تا مامانی بیاد یه دو سه تا عکس هم ازت انداختم.

مامانی که آمد ، من شما را به آغوش گرفتم و مامانی هم کالسکه خالی را هدایت می کرد( راستی برات مامانی یه اسب با یه هلی کوپتر کوکی کوچلو خرید؛ آخه یه طوطی و یه مورچه کوکی داشتی که عاشق آنهایی و با راه رفتن آنها کلی ذوق می کنی، برای همین مامانی این دو تا را هم برایت خرید.)

خانه که آمدیم مامانی رفت طبقه پایین پیش همسایه و منم مشغول غذا دادن شما شدم و چون آمدن مامانی به تاخیر افتاد رفتم تو راه پله که صداش کنم که شما پشت من را افتادی و در را کوبیدی به هم.....................................................................

نه من کلید دستم بود و نه مامانی کلید برده بود. نمی دانی چه حالی شدم EmoPackv12_088.gifEmoPackv12_088.gifEmoPackv12_088.gifو توی راه پله بلند بلند مامانی را صدا  میزدم EmoPackv12_012.gifوEmoPackv12_012.gif فکر می کردم اگه نتونیم در را باز کنیم تا زنگ بزنیم بابایی خودش را برسونه نیم ساعت طول می کشه و سر ظهر(ساعت٢) کلید سازی هم بسته است من چه کنم و تو هم که اون تو مدام نق می زدی و حتما تا کمک برسه خودت را هلاک می کردیEmoPackv12_005.gifEmoPackv12_005.gifEmoPackv12_005.gif........ ولی خوب مادر بزرگت با ابزار بابایی که تو انباری به هر طریقی بود در را باز کرد و مرا از مرز سکته نجات داد.EmoPackv11_099.gifEmoPackv11_099.gif

نتیجه اخلاقی: دیگه در را پشت خودم پیش نمی کنم چون تو می کوبی به هم و بسته میشه یا اینکه کلیدم را بندازم گردنم!!!!!!!!!!!!!!!

مانی در پارک

مانی در پارک

مانی در پارک

اینجام در حال کندن چمنها بودی

مانی در حال کندن چمنهای پارک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

afshin
4 اردیبهشت 91 1:27
آماده راه پيمايي باشيد - براي نجات خاک ميهن - دولت هم حمايت ميکند نترسيد روز 10 ارديبهشت مقابل سفارت امارات ساعت 4 پس از نيمروز همه با هم براي سه جزيره ايراني ابوموسي ( گبه سبز ) تنب بزرگ و تنب کوچک روز 10 ارديبهشت ماه مقابل سفارت امارات ميرويم و از سرزمينمان دفاع ميکنيم . پيام رساني کن اگر ايراني هستي . خداوند نگهدار سرزمين و فرهنگمان باد .
مامان آرتین
4 اردیبهشت 91 9:51
عزیزم تواون چند لحظه چی کشیدی من که داشتم مطالبو میخوندم کم مونده بود تموم ناخونای دستمو بخورم ولی خداروشکرکه مامانی پیشتون بود ای ول مامانی باهوش
ترنم
4 اردیبهشت 91 15:15
عزیز دل شما لینک شدید


باعث افتخارمه گلم
مامان مانی
4 اردیبهشت 91 15:15
سلام مامانی این مطلب که گذاشتی خیلی جالب بود امان از دست این بچه ها کاراشون بامزه ست ...
مامان محمدرضا
4 اردیبهشت 91 16:14
واسش دعا کن . گفتن تا شب بچش دنیا میاد
مسافران آسمانی
4 اردیبهشت 91 18:21
عزیزم...چه حالی داشتین اون موقع...خدا رو شکر که مامان پیشتون بودن و راه چاره رو میدونستن...اینجاست که تجربه و حضور بزرگترا خودنمایی میکنه... ماشاالله خیلی ملوس شده این گل پسر...معلومه بهش خوش گذشته ها...
مناء
5 اردیبهشت 91 13:15
___♥♥♥ __♥♥_♥♥آپم _♥♥___♥♥آپم _♥♥___♥♥_________♥♥♥♥آپم _♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥آپم _♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥آپم __♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥♥آپم ___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥آپم ____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥آپم ____♥♥___♥♥__♥♥آپم ___♥___________♥آپم __♥_____________♥آپم _♥_____♥___♥____♥آپم _♥___///___@__\\__♥آپم _♥___\\\______///__♥آپم ___♥______W____♥آپم _____♥♥_____♥♥آپم _______♥♥♥♥♥آپم •..¸.¸.•*'¤°.¸¸.••..¸.¸.•*'¤°.¸¸.••..¸.¸.•*'¤°.¸¸.••..¸.¸.•*'¤°.¸¸.• •..¸.¸.•*'¤°.¸¸.•سلام آپم زود بیا.... •..¸.¸.•*'¤°.¸¸.• •..¸.¸.•*'¤°.¸¸.••..¸.¸.•*'¤°.¸¸.••..¸.¸.•*'¤°.¸¸.••..¸.¸.•*'¤°.¸¸.• عزیزم تو چرا انقد نــــــــــــــــازی خاله فدات بشه الهی
مرتضی
6 اردیبهشت 91 16:31
سلام دوست عزیز ،بچه ی عزیز و دوست داشتنی داری انشا ء الله از زمینه سازان ظهور حضرت مهدی عجل الله بشه ،دوست دارم باهم تبادل لینک و برو بیا و اظهار نظر داشته باشیم،اگه موافقی و افتخار میدی منو با عنوان دوست آخرالزمانی یا بصیرت آخرالزمانی لینک بفرما و دوباره بفرما که شما رو با چه عنوانی لینک نمایم.امیدوارم موفق باشی ، همیشه و همیشه.
مامان روشا
7 اردیبهشت 91 12:47
وای مامانی اگه در باز نمیشد چه کار می کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟