محمد مانيمحمد ماني، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

روزانه ها

1391/8/27 13:11
نویسنده : ماماني
453 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم

فردای تولدت دایی آرش( شوهر خاله) رضایت داد و از بیمارستان مرخص شد و رفت خانه شان.

ما هم که تا چهارشنبه مامان آذر و بابا عباس و عمه آتنا مهمان خانه مان بودند.

روز سه شنبه٣١مرداد شما برای اولین بار گفتید عمه. البته انقدر من گفتم تا تو هم بیان کردی.

روز چهارشنبه مامانی و عمه می رفتند خانه عمو امید که ماهم با آنها راهی شدیم. قبلش من شما را بردم سوپر سر کوچه که برات دنت و چوب شور بخرم که شما تا رسیدی رفتی سراغ دبه دوغ که بلندش کنی!!!!!!!!!!!!!!!!

همان چهارشنبه تو خانه عموامید در اثر تکرارهای من در بیان کلمه عمو شما عمو هم گفتی.

پنجشنبه خانه تنها بودیم آخه دایی دایی آرش(دایی شوهر خاله)فوت کرده بود و مامانی رفته بود تشیع جنازه. تا عصر از بغلم پایین نیامدی و تا می گذاشتمت زمین می ترسیدی و جیغ می کشیدی و می آمدی بغلم در نتیجه من حتی گلاب به روت دستشویی هم نرفتم.

جمعه هم زیا پایین نرفتی آخه دیگه زیاد پیش مامانی نمی مانی و بهونه میگیری و وقتی من نباشم خانه را روی سرت میگذاری.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله نسيم
6 شهریور 91 10:19
چه بامزه آرتينم چند وقتي ميونه خوبي با مامانيش نداشت اما الان بهتر شده وهمه جون وعمرش بابايي