این هفته بر ما چه گذشت
سلام گلم
گلگی نکن که می دونم خیلی تو آپ وبلاگت تنبلی می کنم.
بگذار از کارهات بگم که دیگه تا چشمت به ساعت می افته خودت را تکون میدی و میگی تیک تاک تیک تاک
من میگم بارون میاد..........تو میگی : جر جر
من می گم : پشت خونه............. تو میگی: آج جر
من دست می زنم و می گم: هاجر عروسی داره و ......... و تو هم می رقصی
پنجشنبه شب که خاله و شوهرش داشتند می رفتند خانه شان واضح شنیدم که گفتی : دا کجا؟(دایی کجا)...................... البته چند بار دیگه حس کرده بودم که آرش را دا صدا کرده بودی
بهت میگم گاوه چی میگه؟ تو هم جواب میدی ما ما
از صبح که پا میشی این کنترل را میاری میدی به من که تلویزیون را روشن کن و توقع داری مدام خاله شادونه و عمو پورنگ و پنگول و...... دست بزنند و شعر بخونند و خدا نکنه که کارتن پخش کنند.....................گریه هاش مال من بیچاره است!!!!!!!!!!!!!!
چهارشنبه که بخاطر شهادت امام جعفر صادق(ع) تعطیل بود عصر محبوبه دختر عموی عزیز و جیگر طلام با شوهرش (آقا رضا) و پسرش امیر محمد آمدند برای عیادت از آرش. تو هم حسابی از اینکه یه بچه دیدی خوشحال بودی ولی امیر محمد تا تاپ تو را توی اتاق دید نصبش کرد و مشغول بازی شد و تو هم مدام غر میزدی که پیاده بشه تا با هم بازی کنید.
ساعت نزدیک ٨ بود که رفتند و هر چه به محبوبه اصرار کردیم شام بمانید گفت نه تاریک میشه و با موتور خطرناکه و ..... تو هم گریه میکردی که نروند.
بعد از شام عمو محمودم و زن عمو منیرم با محمد پسرشان و فاطمه عروس و حدیث نوه ٢ سال و نیمه شان آمدند.عمو برای تو یه بادکنک نارنجی و برای حدیث صورتی خریده بود که تو صورتی را می خواستی وگرفتی و بعد هم ترکوندیش و نارنجی را گرفتی................
حسابی با حدیث و عمو بازی کردی و بهت خوش گذشت. البته اون روز کلا با خانواده عموم به همه مان خوش گذشت.
جمعه هم با بابا رفتیم فرهنگسرای خاوران. آخه نمایشگاه پاییزه بود ولی با اینکه با انگیزه خرید رفتیم ولی چیزی که خوشمون بیاد نیافتم.
ادامه مطلب هم ببین
عکس بالا از اولین قدم زدن مستقل شما در خیابان گرفته شده
این ها رو هم خاله برای افزایش خلاقیت شما خریده
این مناسب چند ماه دیکه شماست. باید یاد بگیری تن اینها لباس بکنی و کمکت میکنه که یاد بگیری چطور لباسهات را انتخاب کنی و با هم ستشون کنی
یه روز عصر رفتیم بیرون و خاله این را برات خرید
بازی تو محوطه فرهنگسرا
خاله امروز برات کیمدی خریده بود....... با اینکه نسبتا گران بود ولی نسبت به بقیه شانسی هایی که تا حالا برات خریدیم به صرفه تر و با کیفیت تر است. اینم عکسش