پسرک کوچولوی مامان
١٥ خرداد ٩٢ -کاشان-منزل عمو جون اکبر
ساعات اولیه ورود و کنجکاوی به جهت آشنایی با محیط
این اتاقی است که عمو جون در منزلش در اختیارمون قرار داده بود - دارم با موبایل بابام بازی میکنم
بازی توی حیاط یا به قول خودم پارک
این تنها عکسی است که ایستادم تا مامانم ازم بگیره
وایییییییییییییییییی که چقدر پله بازی کردم.............
برم تو نیم طبقه ببینم چه خبره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واییییییییییییییییییییییی عجب جای باحالی
این چیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه؟؟؟؟؟
دالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی موشه
حالا بریم جاهای دیگه را هم بگردیم
یکم در بازی کنم
اینجا قیافه مامانم اینجوری بودمامانم میگه عموجون خیلی دوستم داره که چیزی نگفته بهم
وای هوا چه گرمه........................یکم رو این سرامیک ها بغلتم خنک شم
حالا بریم به گشت و گذارمون برسیم
اینجا اتاق عمو و مامانی و عمه است
اینم ضریح آقا علی عباس و شاهزاده محمد برادران امام رضا علیه السلام
واینم محوطه اش و منم بغل بابامم
اینم من و پرستارمالبته عکس خوب نیفتاده فقط به جهت یادگاری آورده شده
عمو سشوار میکنه و من از دور نگاه می کنم
اینم یه اتاق خالی که توش یه چمدان خوشگل قرمز بود که خیلی ازش خوشم آمده بود
خیلی دوست داشتم اینجا بشینم و شعر بخونم و هر روز صبح ساعت ٧ که بیدار میشدم با این کارم بقیه را صدا میکردم
اینم تردمیل فرزانه خانم
ههههههههه دکمه روشن خاموشش هم پیدا کردم
اینم کامپیوتر عموجون
این چیه..............................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چقدر نخ و سوزن توشه!!!!!!!!!!!!
برگردیم بریم بالا ببینیم چه خبره
بریم تو اتاق عمو امید ......
ااااااااا اینهمون سشوار عموامیدهااااا
اِ این تردمیله کارایی دیگه هم داره
اینم محوطه خانه قمصر زن عمو فرزانه
اینم گلابگیری و دم و دستگاهش
مسجد جامع قمصر
خانه تاریخی ذاکری ها
ابزار و ادوات قدیمی گلابگیری
و اینم باز یه گلابگیری دیگه در خانه ذاکری ها
به سمت حیاط پشتی خانه تاریخی
اینجا یه شیر آب دیدم یادم افتاد دستام کثیفن
این بابا هرچی عرقیاته می خواد بخره....................... بیا بریم دیگه
محوطه بیرونی باغ پرندگان قمصر
من که فقط دوست دارم راه برم.......................مامانم اینا فکر میکردن من خیلی از اینجا خوشم میاد
حالا برای اینکه دلشون نگیره یه نگاهی میاندازم
اینم دریاچه باغ پرندگان که وقتی ما بهش رسیدیم دیگه شب شده بود
اینجا داریم برمیگردیم تهران که من تو راه خوابیدم و از آفتاب لپهام گل انداخته
اینم من و مامان
اینم خودم تنها
رستورانی که تو قم ناهار خوردیم من کلی با نی هاش یازی کردم
اینم من و مامانم
بازم عکس هست وقتی مامان فرصت کرد اضافه می کنه