وقتي بابابزرگ رفت خونه خاله كمك كنه
بابام خیلی دوست دارم محمد مانی رو بغل کنه و با خودش ببره بیرون ، هر دفعه که می خوان برن خونه خاله پسرم ، من و محمد مانی رو هم اگر بشه با خودشون می برن ، آخه پسرم توی خونه حوصله اش سر میره و گاهي دوست داره از خونه بره بيرون . خاله هم که از دیدن پسرم خوشحال میشه ، یک روز که بابا بزرگ داشت می رفت خونه خاله تا کمک کنه کارای باقی مونده خونه رو انجام بدهند (آخه خونشون یک مقداری كار داشت ، مثل طبقه زدن توی کمد دیواری) من و محمد مانی هم با هاشون رفتیم . البته خاله که وقتی محمد مانی رو می بینه یادش میره مهمون داره و تمام مدت می شینه با نی نی بازی می کنه . ما كه به اين وضع عادت كرديم . ني ني هم از اينكه يكي باهاش بازي كنه خوشش مياد . در ه...
نویسنده :
ماماني
14:06