محمد مانيمحمد ماني، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

طوطی من

1391/10/30 23:45
نویسنده : ماماني
352 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان

قربون شیرین زبونی هات که طوطی شدی

دیشب (جمعه 29/10/91)داشتیم من و تو نگاه میکردیم که یه برنامه داشت به اسم جفت شیش ( درباره بازی تخته بود) و تو هم مدام میگفتی جف شیش.

جونم برات بگه متاسفانه کلاس هام تمام شد  برای همین دیگه فرهنگسرا هم نمی رم و فعلا خانه نشین شدم.تازه یه سرگرمی پیدا کرده بودما.

این چند وقته خیلی دلم هوای درس و دانشگاه را کرده دوباره....................... کاش ارشد شرکت کرده بودما.....................حیف. این چند وقته که عاشق چشم چشم دو ابرو شدی جزوه های دانشگاهم که دیگه لازم ندارم(آخه نسخه چاپ نشدشون را دارم) میدم بهت تا پشتشون نقاشی کنی(خط خطی) و هر وقت چشمم به روش میفته داغ دلم تازه میشه................... یاد خاله سحر و مرجان.............. بچه ها.............. حمزه حاجی باشی هم کلاسیم که مرا تا خانه میاورد.................استادام.هی هی ......................

راستی اخیرا چوب چوب یه گردن هم میگی.....

دیرو تو پایین بودی و منم مشغول تمییز کردن کمدم شدم که یه سری به لباسهای قبل بارداریم زدم................ مانتو ها که همه از قسمت سینه به زور بسته میشه و فاصله بینشون باز میمونه

شلوارهام که ( 4 تا جین بو 2 تا پارچه ایی و یه برمودا جین) یکی از جین ها که تو سمت ران پا دیگه بالاتر نیامد و دوتا دیگه که یکیشون نونو بود بالا آمدند ولی ................... یه 4 انگشت مانده بود تا بهم برسه که بسته بشه و یکی دیگه را به زور بستم و شاد شدم............. پارچه ایی ها هم که .......... بسته نشد. 

دیروز با مامانی و بابایی و بابا عصر یه سر رفتیم خانه خاله و تو هم همش شیطونی کردی خیلی اصرار کردن شام بمونیم ولی قبول نکردیم و آمدیم.

شکلکهای جالب و متنوع آروین

منم شاد و خندان شلواری را که امروز به زور بسته بودم پوشیده بودم و تو خانه خاله آمدم بشینم که دکمه اش کنده شد.................................

شکلکهای جالب و متنوع آروین

توتالکور خاله را آوردم خانه که باهاش ورزش کنم ولی .............. مگه میگذاری تا میرم سراغش میدویی میایی و می خواهی باهاش بازی کنی و من که میرم تو هم بیخیال میشی................. بلا

شکلکهای جالب و متنوع آروین

امروز هم با مامانی رفتیم و مامانی را برای معده دردش بردیم دکتر که بهش سونو داد و شما بیمارستان را زیرورو کردی.

 

 

شنبه ٣٠ دی ٩١

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ماهایا
30 دی 91 21:18
مامانی درسو ول کن چرا به خودت میخوای سختی یدی مراقب پسمل خوشگلت باش


حق با شماست ولی گاهی خوبه آدم به خودش هم فکر کنه!!!!!!!!!!!!!
خاله سحر
1 بهمن 91 0:09
ای جانم مریمی. یادش بخیر درس، دانشگاه. جا گرفتن ها. یادش بخیر حاج باشی چقدر اذیت میکرد. مرجان هم امروز سر و کله اش پیدا شد و پیامک داد من هنوز وقت نکردم جواب بدم. واجبه شلوار تنگ بپوشی گدا خب برو بخر. آخی ان شاء اله خاله چیزیش نباشه و معده اش خوب بشه
نسیم -مامان آرتین
2 بهمن 91 8:49
منم دوست دارم ارشد شرکت کنم اما همه میگن آرتین دکترا ست برای تو پس بیخیال منو نمیگیهم خوشحال میشم همناراحت اما راستشو بخواهی دیگه حس شب زنده داری شبای امتحانو ندارم
وااااااااااااااااااااا راستی لباسات تنت نمیشه اما برعکس من 95%لباسم تنم میشه بعضیاشون فقط از دورسینه تنگه اما یه اعترافی میکنم دارم شکم در میارم اعصاب معصابم برام نمودنده دپرس دپرس دارم میشم


میبینی نسیم جونم.................... به همین راحتی چاق شدم................. همشم مال اون استراحت مطلقای کوفتیه که اینجوری شدم.............. منم شکمو اصن یه وضی......
مامان امیــــــــرعلی(پســـــرک شیطـــون)
2 بهمن 91 13:26
ممنون گلم که بهمون سر زدین ...