پسر شیطون من
عزیزم
دوشنبه وقت دکتر داشتم برای تیروئیدم. اولش نمی خواستم ببرمت و تو رو پیش مامانی خوابوندم و آمدم بالا . بابا که آمد گفت بهتره که تو و آزمایشی که دادی هم همراهمون باشی تا دکتر ببینتت آخه میگن بچه از مادر تیروئید میگیره(البته آزمایشی که چند ماه پیش دادی چیزی نشون نداد.)
این شد که آمدم و بیدارت کردم و رفتیم. اول رفتیم جواب آزمایش منو گرفتیم که تا دیدم متوجه شدم این فراموشی گاه و بیگاهم برای خوردن لووتیروکسین کار داده دستم و تیروئیدم خفن کم کاره یا بهتر بگم انگار بیکاره بیکاره
متاسفانه سر دکتر حسابی شلوغ بود و شما هم که بند نمی شدی و مدام می خواستی از محیط بیمارستان بری بیرون و تو خیابون قدم بزنی بخصوص که بیمارستان عرفان که انتهای بخشایش است در سراشیبی قرار گرفته به همین علت تو پیاده روش کلی پله داره و تو هم عاشق پله برای همین تا نوبتمون بشه من و بابا نوبتی با تو قدم میزدیم.
نمی دونم این مریضها میرن دکتر چه کار میکنن که انقدر طول میکشه ولی نوبت ما که میشه نشسته کارمون تمومه و میایم بیرون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خلاصه نوبت من شد و رفتیم تو مطب پیش مهربون ترین و یکی از منصفترین دکترهایی که تا حالا دیدم یعنی دکتر عطیه آموزگار.
اولش دکتر یکم با تو حرف زد که جوابی غیر از اینکه زل بزنی تو چشمای مهربونش ندادی. بعد هم بهت شیرینی تعارف کرد و کمی هم درباره تو ازم پرسید. بعد هم جواب آزمایش را دید و گفت که تیروئیدت کم کاره چرا؟ و منم گفتم که گاهی صبحها فراموش می کنم.دکتر هم گفت اینبار خارجیش را بگیر بخور و 10 اسفند آز بده و تلفنی منو در جریان جوابش بگذار تا ببینم تغییری کرده یا نه.
بعد درباره تو باهاش صحبت کردم که دعوام کرد و گفت چرا از بچه خون گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این بچه از قد و قواره اش معلومه تیروئید نداره! بچه ها همه غربالگری میشن...................... اصلا بچه تا مریض نشه نیاز به آز نداره.
منو بگو ................... کلی خجالت کشیدم. تازه فکر میکردم تشویق هم میشم.
بعد رفتیم دارو خانه و لووکسین خارجی خریدم و جای 4یا 5 هزار تومان همیشگی 35هزار تومان پیاده شدیم تا برای مامان جانت تجربه بشه صبح اول وقت و ناشتا قرصش را بخوره.. تا وقتی تو را می خواستم باردار بشم و باردار بودم هرگز یادم نمی رفت و البته اگثر اوقات بابا صبح ها با یه لیوان آب و قرص بالای سرم بود ولی حالا اونم انگار مثل من خیالش راحته که گاهی که یادم میره یادم نمی اندازه.( خیلی رو دارم نه؟؟؟؟)
موقع برگشت هم حسابی ترافیک بود برای همین نزدیک دو ساعت تو راه بودیم تو هم کلافه شده بودی.
دیروز صبح هی میامدی دماغ منو نشون میدادی و میگفتی دماغ دماغ( باید یادت میدادم بینی ....نه؟؟؟؟)
تلویزیون همراه اول را تبلیغ میکرد و تو هم سوزنت گیر کرده بود و مدام میگفتی همراول(همون همراه اول)
تو این کارتهای تراشه های الماس گیر دادی به دست........................ تا تلویزیون کارتهای صد آفرین تبلیغ میکنه و مامانه از بچه اش میپرسه این چیه تو زودتر میگی دست.................... ولی اون که دست نیست تو از حفظ میگی
درس امروز ماهم انگشت بود و تو با عرض پوزش از خوانندگان محترم نمی تونی تلفظ کنی و سر انگشتات را نشون میدی میگی: اَنی
ازت میپرسم بابا کجا رفته؟ میگی آر(کار)
عصر که زنگ خونه بخوره میپری و میگی آیه(خاله)
شبها هم تا زنگ می خوره یا چراغ راه پله روشن میشه میدویی دم در و میگی : بابا بابا بابا و البته نمی دونم چرا انقدر که ذوق می کنی که بیاد با دیدنش عکس العمل نداری؟؟؟
خبر خبر
گل پسرم به سلامتی از مهر که اولین دندان آسیاش خودنمایی کرد تا حالا دونه دونه به مرواریدهاش اضافه شده و امروز که این خبر را استحضارتون میرسونم 16 تا مروارید خوشگل تو دهنش خودنمایی میکنن. البته من تاریخ دقیق دندونات را تو کتابچه ات نوشتماااااااااااااااااااااااااااا.
جمعه ٤ بهمن ٩١