محمد مانيمحمد ماني، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه سن داره
ریحانهریحانه، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

فرهنگ لغت محمد مانی

یه یام: سلام یا یا : یا الله ماما: مامان بابا ماماما: مامانی دو: دوغ نو: نون ما: ماست جی : جیز دا: داغ شی و مَ مَ: شیر بیا: بیا رف: رفت ممد: اسم خودت محمد با آ : بالا به به: غذا و خوراکی بَ و ماب: آب جو: جوجو تیک تاک: ساعت جییر: جیگر   جیش: جیش تا: تاپ تخ: تخت اَاَ: هر چی کثیف باشه  د د : بیرون از خانه  ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- پ.ن: اَبَضل: ابالفضل تَلُد:تولد   ...
18 آذر 1391

16 ماهه شدی

یک سال و چهار ماه  از روزی تو چراغ خانه مان را روشن کردی میگذره و به همین مناسبت بازم خاله مهربونت شرمنده مون کرد. خاله برات یه کیک گرفت و تولد ١٦ ماهگیت را جشن گرفتیم و البته که خاله برات یه بسته پازل دو تکه گلدونه هم خریده بود که شما قصد داشتی هزار تکه اش کنی   در اولین فرصت قول میدم عکسهات را بگذارم ...
17 آذر 1391

گالري عكس

این پست را خاله گذاشته............... من خودم وقتی دیدم شوکه شدم. عکسها مال شنبه است که با مامانی رفته بودی خانه خاله. ...
13 آذر 1391

یه سری عکس دیگه

اینجا استراحتگاه مهتاب 20کیلو متری قم عکس بالا اتاقی که توش خوابیده بودیم تو خانه عمواکبر که شما مدام با کرکره اش بازی میکردی عکس پایین هم حیاط خانه است خانه عمه منصور خدابیامرز موقع ناهار که شما خوابیده بودی و ماجرایی داشت هاااااااااااااااااااااااااااا........ بماند استراحتگاه مارال ستاره موقع برگشت این عکس مال عید قدیر خانه خاله است که تو موبایل بابا بود این هم فکر کنم مال 18 آبانه که رفته بودیم کرج این هم مال 18 آبانه چون خودم به سفارش عمه که گفت چه خوشگل خوابیدی ازت انداختم. اینم مال 1 ماه پیش که مامانی ابگوشت پخته بود و تو هم گوشت می کوبیدی این عکسها را هم ب...
13 آذر 1391

عکسهای محرم

این عکس را تو مصلی انداختیم محمد مانی لالا کرده اینجا کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عاشق این عکسم اِاِاِ مهراد هم لا لا کرده عکاس کوچولو مامانم کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نکنه من نیستم مهراد رو بغل کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بریم دیگه................... وقتی سربنر را از سرت برداشتن از گرما این شکلی شده بودی تا رسیدیم خانه و دیدی رادیو روشن رفتی جلوش نشستی اینجا هم سوار قو شدی................. البته این قو کاربردش برای دستشویی بچه هاست ولی چون شما خودت سرپا میشینی ازش استفاده نمی کنی و برای بازی ازش استفاده می کنی. بعد از خستگی لالا کردی البته به زور مامان محمد مانی و بابا افشین چند دقی...
13 آذر 1391

قول میدم

به جان مامان مریمت فردا عکسهات را میگذارم. همین حالا حجمشان را کم کردم ولی حس آپلود نیست. ...
12 آذر 1391

سفر پاییزی ما به کاشان

سلام پسر گل مامان ما پنج شنبه ظهر به سمت کاشان حرکت کردیم(برای مراسم سال عمه منصوره عمه بزرگ بابا ) . قرارمون با عمو امید بعد از عوارضی تهران- قم بود که ما دیر راه افتادیم و یه نیم ساعتی معطلشون کردیم.............. خوب همیشه شعبون یه بارم رمضون هههههه به هم که رسیدیم من وتو رفتیم تو ماشین عمو امید و بابا عباس آمد جای ما آمد. حسابی گرسنه بودیم این شد که استراحتگاه آفتاب مهتاب که حدود بیست کیلو متری قم بود برای ناهار نگه داشتیم و یه پیتزا توپ مثل همیشه مهمون بابا عباس زدیم تو رگ و برای اولین بار شما هم پیتزا نوش جان فرمودید. تو فاصله اینکه پیتزاها حاضر بشه بابا عباس شما را برای قدم زدن برد بیرون و بابا و عمو هم رفتند گاز...
12 آذر 1391

الان 70 هفته ایی شدی

اینم  خصوصیات هفته هفتادم از رشد نوپا توپ و بلوک‌های خانه سازی، ظاهراً تفاوت زیادی در نظر کودک 17 ماهه‌تان دارند و دلیل آن فقط نحوۀ بازی کردن شما و او با آن‌ها نیست. مهارت دسته بندی کودک نوپایتان این روزها خیلی خوب شده است. شاید مطالعات سال گذشته در 39 هفتگی را به یاد داشته باشید که نوزادان 3 ماهه وقتی عکس سگی را در میان مجموعه‌ای از عکس گربه‌ها دیدند، متوجه این ناهمگونی شدند. نوزادان 7 ماهه تقریباً نمی‌توانستند عکس هواپیماها را از پرندگان تمییز دهند. اما بین 9 و 11 ماهگی توانستند به این تفاو‌ت‌ها پی ببرند. اکنون بحث دسته‌بندی ادامه می‌یابد، زیرا از آغاز 12 ماهگی و بعد از آن در...
11 آذر 1391

کارهایت_اندر احوالات محرم-و قطره ایی از دلتنگی های مادرانه

سلام عزیز دل مامان ( پست امروز خیلی طولانیه حوصله اش را نداری برو سر فرصت بیا....... من اینجا می مونم تا برگردی) بی عکس اومدم چون از تنبلی هنوز عکسهات را گوشی بابا به لب تابم انتقال ندادم. قربونت برم که دیروز لغت : جیگر را به دایره لغاتت اضافه کردی و امروز سلام را. عزیزکم فدای اون خنده های شیرینت هر روز که میگذره بزرگتر میشی و من حسرت می خورم که چرا عقربه های ساعت تند تند حرکت می کنند و زود زود جای ماه و خورشید عوض می شود. یه مدته که مشغول بافتن یه سر همی برات هستم و مامانی هم مدام داره لباسهایی که قبلا بافته و حالا برات یه کم کوچیک و بزرگه درست می کنه و تو هم تا میل بافتنی را خالی می بینی تند و تیز برش می داری و از باف...
11 آذر 1391

زیارت عاشورا

  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِيَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ     ...
3 آذر 1391