تعطیلات آخر هفته ما
کلی تایپ کرده بودما سیستم ری استارت شد و نوشته هام پررررررررررررررررررررررررررر
دیگه حسش نیست برا همین خلاصه میگم
سه شنبه رفتم انقلاب برات بازی فکری بخرم اونی که می خواستم نیافتم و با خاله ٢ تا پازل خریدیم یکی من یکی خاله
پنج شنبه ظهر رفتیم کرج خانه مامان آذر مادر بزرگ پدریت.
در اولین لحظات ورودمان مجبور شدیم تغییر دکوراسیون بدیم و در بوفه را هم با نخ بستیم. چند بار هم تلویزیونشون را وسط فیلم خاموش کردی.
عاشق این بودی بری تو اتاق عمه در کشو هاش را باز کنی. یا تو اتاق کوچیکه که البته زورت به کشوهای آنجا نمی رسید ولی کلیدهاش را می کشیدی که ممکن بود بشکنه برای همین مدام در این اتاقها را می بستیم.
بعد می رفتی تو اتاق مامانی اینا و از یه ور تخت میرفتی بالا و از آن طرف برمیگشتی پایین و پشتی ها می انداختی میرفتی روشونن و........ . پشت مبلها میرفتی و میز ناهار خوری .......
جمعه صبح بابا عباس یه حلیم توپ گرفت زدیم به بدن. بعد تو بابا عباس رفتید پارک و شما لالا کرده برگشتی.
عصر هم همه مان بغیر مامانی آذر رفتیم بیرون و هوا بس ناجوانمردانه سرد بود و سوز می آمد و زود برگشتیم خانه. فقط برای شما یه ساق شلواری که زیر شلوار بپوشی گرم باشی و یه جوراب ساق بلند و برای من کفش اسپرت خریدیم.
شنبه هم دیگه اوج شیطنتهای شما بود . من و عمه برای عصر که بریم پارک برنامه چیده بودیم که بابا برنامه را خراب کرد و برگشتیم تهران که آخر شب تو ترافیک نمانیم.
..................................................................................................................................
این مدت مدام میگی: پوآ( یعنی شبکه پویا. وقتی هم میزنیم یا باید آهنگ بزاره دست بزنی یا بگه پویا شبکه کارتن های ما وگرنه باورت نمیشه زدیم شبکه پویا)
عاشق اینی که برات چشم چشم دو ابرو بخونم و بکشم و بهم میگی: چش چش دوآرو
هفته پیش هوا حسابی آلوده بود و بیرون رفتن شما ممنوع. هواشناسی گفته بود آخر هفته تهران برف میاد که نیامد و حالا هم اعلام شده از دوشنبه مجددا هوا آلوده است.
یکشنبه ٢٤ دی ٩١