روزها خوب
شیطونکم سلام قربون پسر گلم برم منننننننننننننننننن فدای اون چشمای نازت بشم که مدام خودت و لوس می کنی و بعد حسابی شیطنت می کنی دو هفته پیش جمعه ٧ شهریور مهمان خانه دایی علی بودیم که حسابی بهمون خوش گذشت. تو از چند روز قبل مدام می گفتی بریم ممونی(مهمونی) و ازت که می پرسیدم کجا بریم می گفتی خونه علی(دایی علی) بعد ازت می پرسیدیم می خوای با علی بازی کنی؟؟؟ و تو جواب میدادی نه با اَبا(سبا) خلاصه روز جمعه رسید و ما نزدیکای ظهر راهی شدیم چون بابا جایی کار داشت و تا بیاد طول کشید و البته که خود من هم کلی کار داشتم تا حاضر بشم. وقتی رسیدیم مامانی رخساره و دایی مهدی اینها آمده بودندو شما هم اولش یکم خودت را گرفتی و بعد یخت آب...