این روزها
این روزها یا بهتر بگم تو فروردین برعکس فصل زمستان کار بابا خیلی سبکه و اغلب خانه است و پیش هم هستیم. فقط دو روز صبح با مامانی بردیمت پارک و پارک هم حسابی خلوت و فقط تو بودی و انگار اختصاصی بود و منم خیالم راحت بود که کسی از روی سرسره خدای نکرده هلت نمی دهد. هوا این روزها خیلی گرمه و مثل هوای خرداد و تیر است. جمعه گذشته با مامانی و بابایی و بابا رفتیم بهشت زهرا و بعد زیارت شاه عبدالعظیم در شهر ری. متاسفانه ٣ سالی میشد که بهشت زهرا نرفته بودم و بیش از ٥ سال هم بود همین شاه عبدالعظیم که بغل گوشمونه نرفته بودیم. حسابی هوا گرم بود با اینکه ضد آفتاب برات زده بودم صورتت و دستهات سوخته حسابی ذغال مامان شدی. بعد از زی...
نویسنده :
ماماني
14:45